رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

سلام شیرینی زندگیم

قربونت بره مامان دلم برای وبلاگت تنگ شده بود. مامانی انگاری جفتی با هم چشم خوردیم. از تولدت تا همین امروز مریض بودم. اول تو مریض شدی بعد هم مامان. مریضی نگو، بگو درد بی درمون دور از جون تو مامانی یک آنفلانزایی شدم که هنوز هم خوب نشدم. هنوز دارم سرفه می کنم به  حالت مرگ افتاده بودم یعنی اینقدر حالم بد بود که حتی نمی تونستم تو رو ببرم دستشویی . وای خدا چقدر سلامتی خوبه. خدا رو شکر تو خیلی اندازه مامان حالت بد نشد. به قول عمه بابا میگه اخه رهام جون پرستار داشته مامانش نداشته. دو تا پنی سیلین و کمی دارو رو به راه شدی. ولی مامان خیلی اذیت شد. واسه همین خوب نمی تونستم بیام تو وب. خوب یک عالمه خبر . اول اینکه مامان کار پیدا کرد. اونم یک جا...
22 بهمن 1391

تولدت مبارک نازنینم

تولد تولد تولدت مبارک                      مبارک مبارک تولدت مبارک عشق من و عزیز من و عسل من و روح من تولدت مبارک ! الهی که جشن تولد 120 سالگیتو بگیری مامانی.       مامانی من امروز سومین تولدت بودت. یک خورده دیگه متوجه بودی که تولد یعنی چی. همش میگفتی تولدمه. بهت میگفتم تولد کیه می گفتی رهام. فدای رهامم بشم من. روح زندگی مامان و بابا.     عصر با بابا رفتیم برات کیک خریدیم . شام هم بابا گفت بهتره که براش کباب بگیریم. مامانی و بابایی و عمه سمانه جون و سروین و مهرسا هم مهمونای تولد پسملی بو...
8 بهمن 1391

5 روز مونده تا تولدت عزیزم

سلام نازدونه مامان دردونه پسرم که میخوام همه دنیا رو یکجا فدای اون چشمای قشنگت کنم. خبر،خبر، مامان از کار بیکار شده   شرکت مامان پروانه ورشکست شده و مامان اومده نشسته ور دل گل پسرش. خوب عیب نداره چه میشه کرد تو این وانفسا تنهاکسی که کبکش خروس میخونه رهام مامانه. خدا بزرگه نازنینم.  حتما مصلحتی توش بوده که ما ازش بی خبریم. فعلا که مامان تو خونه داره وب سایت طراحی می کنه  و فعلا هم درامدش بدک نیست هی بخور و نمیر حالا تا بعد ببینیم چی پیش میآد خوب از کار بگذریم تقریبا 5  روز مونده به تولد نازنین پسرم . وای خدا عین برق و باد این 3 سال گذشت. الهی که مامانی 120 ساله بشی گل نازم. قرار بود برات تولد بگیریم که...
3 بهمن 1391
1